جدول جو
جدول جو

معنی فریاد کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

فریاد کشیدن(دِ نُ / نِ / نَ دَ)
فریاد کردن. فریاد برآوردن. فریاد زدن
لغت نامه دهخدا
فریاد کشیدن
ليصرخ
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
فریاد کشیدن
Bellow, Squawking
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فریاد کشیدن
crier, cri
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فریاد کشیدن
叫ぶ , 鳴く
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فریاد کشیدن
brullen, krijend
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به هلندی
فریاد کشیدن
реветь , кричащий
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به روسی
فریاد کشیدن
brüllen, quäkend
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
فریاد کشیدن
ryczeć, krzyczący
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
فریاد کشیدن
ревти , крикуючий
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فریاد کشیدن
gritar, graznido
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فریاد کشیدن
gridare, strillante
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فریاد کشیدن
चिल्लाना , चिल्लाने वाला
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به هندی
فریاد کشیدن
bağırmak, çığlık atan
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فریاد کشیدن
berteriak
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فریاد کشیدن
소리치다 , 꽥꽥 울다
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به کره ای
فریاد کشیدن
לצעוק , צווח
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به عبری
فریاد کشیدن
吼叫 , 喊叫的
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به چینی
فریاد کشیدن
چیخنا , چلانے والا
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به اردو
فریاد کشیدن
চিৎকার করা , চিৎকার
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
فریاد کشیدن
ตะโกน , ร้องเสียงดัง
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
فریاد کشیدن
gritar, grito
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فریاد کشیدن
kupiga kelele, kilio
تصویری از فریاد کشیدن
تصویر فریاد کشیدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
کنایه از به فریاد رسیدن، به داد کسی رسیدن، مدد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دِ دَ)
فریاد کشیدن. فریاد برآوردن:
ز تیغ تیز تو فریاد کرد دشمن تو
ولیک آنجا سودی نداشت آن فریاد.
مسعودسعد.
جهان را سوخت از فریاد کردن
بزاری دوستان را یاد کردن.
نظامی.
گهی دل را بنفرین یاد کردی
ز دل چون بیدلان فریاد کردی.
نظامی.
بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
در پای بندی همچو من فریاد میکن در قفس.
سعدی.
زن بیخرد بر در و بام کوی
همی کردفریاد و می گفت شوی.
سعدی.
گر تضرع کنی وگر فریاد
دزد زر بازپس نخواهد داد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ جُمْ دَ)
پیش کشیدن. به سوی خود کشیدن:
چو من فراز کشیدم به خویشتن لب او
دل حسود ز غم خویشتن فراز کشید.
فرخی سیستانی.
- خویشتن فراز کشیدن، درهم شدن از غصه و رنج. رجوع به فراز شود.
، بالا کشیدن و از غلاف درآوردن شمشیر و مانند آن را:
تیغ چون بر سری فراز کشند
ریگ ریزند و نطع بازکشند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ فُ شُ تَ)
تحمل جدایی کردن. هجران کشیدن:
غم زمانه خورم یا فراق یارکشم
به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم.
سعدی.
رجوع به فراق شود
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ دَ)
کمک کردن. یاری کردن. به داد کسی رسیدن. به فریاد رسیدن. به فریاد کسی گوش دادن:
اگر مهمان توست این ناخوش آواز
مرا فریاد رس زین میهمانت.
ناصرخسرو.
بدیع نیست گرت خلق تهنیت گویند
که دولت تو رسیده ست خلق را فریاد.
مسعودسعد.
گفتی که روز سختی فریاد تو رسم
سخت است کار بهر چه روز ایستاده ای.
خاقانی.
او بسر دجال یک چشم لعین
ای خدا فریاد رس نعم المعین.
مولوی.
ای که چون تو در زمانه نیست کس
اﷲاﷲ خلق را فریاد رس.
مولوی.
بر نیکمردی فرستاد کس
که صعبم فرومانده، فریاد رس.
سعدی.
بر نیک محضر فرستاد کس
در توبه کوبان که فریاد رس.
سعدی.
آخر به زکات تندرستی
فریاد دل شکستگان رس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرا کشیدن
تصویر فرا کشیدن
پیش کشیدن بسوی خود کشیدن، بالا کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریاد کردن
تصویر فریاد کردن
بانگ زدن برای یاری خواستن و اجرای عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
پیش کشیدن بسوی خود کشیدن، بالا کشیدن از غلاف در آوردن (شمشیر و مانند آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراق کشیدن
تصویر فراق کشیدن
هجران کشیدن، تحمل جدایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
مدد کردن معاونت کردن، داد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز کشیدن
تصویر فراز کشیدن
پیش کشیدن، به سوی خود کشیدن، بیرون کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریاد رسیدن
تصویر فریاد رسیدن
((~. رِ دَ))
مدد کردن، یاری رساندن، داد دادن
فرهنگ فارسی معین